راستین در هفته گذشته
هفته قبل یه شب مهمون بودیم باغ خاله الهه اینا اینم عکساش راستین در نمایشگاه کتاب راستین وغروب یک جمعه ...
بای بای پمپرس
راستین جون این موفقیت بزرگ رو به خودم وخودت تبریک میگم برام خیلی سخت بود هی فکر میکردم چه طوری از پمپرس جدات کنم یه یک هفته ای هی امروز وفردا کردم تا اینکه بالا خره یه روز صبح بیدار شدم اول فرش ها رو جمع کردم تو هم بیدار شدی پمپرس و در آوردیم و دیگه تلاش و کارمون رو از اون روز شروع کردیم دو هفته کامل طول کشید ولی الان خودت میری تا من خبر دار بشم کارت رو انجام میدی میای به عشق ابنکه گفتم بعد دستشویی دستات رو صابون بزن صابون های رنگی برات گرفتم تا میخوای بیای بیرون اول حسابی دستات رو میشوری بعد میای گاهی لباس های تنتم میشوری میگی خیس شده بود البته خدا رو شکر تو خونه هیچ...